کد مطلب:315271 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:179

مردم - حضرت عباس مرا شفا داد
در كتاب «العباس علیه السلام جهاد و تضحیه» آمده:

مردی از اهل شهرستان كركوك عراق، كارمند اداره ای در كربلا بوده است. روزی به هنگام كار در اداره احساس درد شدیدی از ناحیه ی مثانه می نماید و همین طور روز به روز درد شدت می گیرد، به طوری كه به پزشكان متخصص در بغداد مراجعه می نماید.

پس از معاینه معلوم شد سنگ بزرگی در مثانه وجود دارد و امكان بیرون آمدن ندارد، مگر به عمل جراحی، پس از اطلاع یافتن بر انجام عمل جراحی در روز تعیین شده، برای عمل قرار گذاشتند.

او به طرف كربلا - در حالی كه غم و غصه او را فراگرفته بود - حركت می كند، وقتی به كربلا می رسد متوجه مرقد مطهر حضرت عباس علیه السلام می شود و برای زیارت و دعا در نزد قبر آن حضرت و طلب شفا از خداوند به واسطه ی حضرت عباس علیه السلام به حرم مشرف می شود.

در اثنای زیارت مشاهده می نماید كه عده ای برای برآورده شدن حاجات خود، شیرینی پخش می نمایند. به همین جهت به حضرت عباس علیه السلام متوسل می شود كه اگر حاجت او را برآورده نماید، مقداری از همان شیرینی ها پخش خواهد كرد. آنگاه مقداری شیرینی را به قصد شفا، تناول می نماید.



[ صفحه 528]



بعد از آن كه مقداری از همان شیرینی هایی كه به نام حضرت عباس علیه السلام پخش شده بود، می خورد، احساس درد شدید در مثانه می نماید. با سرعت به طرف خانه می رود، تا كمی استراحت نماید، سپس به بغداد نزد پزشك متخصص برود.

پیش از آن كه به طرف بغداد حركت كند، به دستشویی می رود، همین كه در دستشویی قرار می گیرد، مشاهده می كند كه قطعه های سنگ از او جدا می شود.

دچار وحشت می شود و از خانه بیرون می آید و در خیابان فریاد می زند و می گوید: مردم! حضرت عباس علیه السلام مرا شفا داد.

آنگاه به بازار می رود و مقداری شیرینی می خرد و به حرم می رود و در صحن حضرت اباالفضل علیه السلام در میان مردم پخش می نماید. [1] .


[1] همان مصدر ص 45.